شبانه ها

نوکترن یا شبانه، قطعه ای موسیقیایی است که معمولا در هنگام شب نواخته می شود. و معمولا آرامش بخش و ملایم هستند. من نیز شبانه می نویسم. نوشتن در سکوت و تاریکی شب، بهتر از هر شبانه ای ذهنم را آرامش می دهد.

شبانه ها

نوکترن یا شبانه، قطعه ای موسیقیایی است که معمولا در هنگام شب نواخته می شود. و معمولا آرامش بخش و ملایم هستند. من نیز شبانه می نویسم. نوشتن در سکوت و تاریکی شب، بهتر از هر شبانه ای ذهنم را آرامش می دهد.

جیگَریسم

روزی روزگاری، فیزیکدانی در قرن بیست و یکم، متوجه شد که در این دوره و زمانه، همچنان گروهی از انسان‌های وجود دارند که به وجود "زمین تخت" معتقدند! فیزیکدان ما، از آن‌جا که موجود بسیار فضولی بود و سرش را در هر سوراخی می‌کرد، به گروهی پیوست که معتقد به این مکتب فخیم بوده، و تلاش کرد نظرات آن‌ها را در توجیه زمین تخت، جویا شود. آن‌چه در زیر می‌خوانید، خلاصه‌ی مصاحبه‌های فیزیکدان ما با این دسته هوموساپینس‌های بی‌نظیر، در یک گروه تلگرام است:
فیزیکدان: چه توجیهی دارید که زمین تخت است؟
معتقد اول: چون زمین تخت است!
فیزیکدان: خب چرا؟ توجیه کنید!
معتقد دوم: زمین گرد از موضوعاتی است که فراماسون‌ها تلاش دارند به خورد ما بدهند! ما فراماسون نیستیم! پس زمین تخت است!
فیزیکدان: آقا جان من رو توجیه کنید! دلیل علمی برای من بیارین!
معتقد سوم: این عکس‌ها را ببین! (تعدادی عکس از جیبش بیرون می‌آورد. تصویری که فضانوردان روی ماه از زمین تهیه کرده‌اند، تصویرهای علمی و هنری ناسا از کره‌ی زمین، و تعدادی هم تصاویر بی سر و ته که معلوم نیست کجا و توسط چه کسی گرفته شده‌اند.)
فیزیکدان: خب دیدم! که چی؟!
معتقد سوم: ما این را باور کنیم؟ (عکس فضانوردان از زمین را نشان می‌دهد) یا این را؟(عکس هنری ناسا از زمین)
فیزیکدام (در حالی که به قهقهه افتاده): برادر من این عکس هنریه، اون یکی مستنده!
معتقد سوم: همین دیگه! همین! همش فوتوشاپه! غرب تصمیم داره اینا رو به خورد ما بده تا ما هم مثل خودشون اعتقادمون رو از دست بدیم و بتونن کنترل ما رو در دست بگیرن!
فیزیکدان (در دلش البته): داداش جنست چیه که اینقدر خوب توهم می‌زنی؟
معتقد چهارم هم به بحث می‌پیوندد: بله! غرب قصد دارد اعتقاد به گنبد آسمان را از ما بگیرد! ظهور دجال نزدیک است؟
فیزیکدان در حالی که رویش شاخ روی سرش رو احساس می‌کند: چی؟!
معتقد چهارم: مگر نمی‌دانی؟! زمین تخت است و بر فراز آن گنبد آسمان قرار دارد! در مرزهای زمین، سرزمین‌های یخی وجود دارند و در ورای آن‌ها، آن دیگران! آن موجودات دیگر!
فیزیکدان: داداشای من موافقید حرفای منو بشنوین؟
معتقدان: بله! به شرطی که جواب درست را بگویی نه حرف‌های خودت را!
فیزیکدان (در حالی که سوزش رویش شاخ را بر سرش کاملن مشهود احساس می‌کند): بیاین از هندسه شروع کنیم! سطح یک سیب از دید مورچه‌ای که بر روی اون راه میره چه شکلیه؟
معتقد چهارم: خب معلوم است! گرده! بحث رو فلسفی نکن!
فیزیکدان: آقا جان من هندسه چه ربطی به فلسفه داره آخه؟
معتقد چهارم: شما مثل این که منظور من رو متوجه نمی‌شی! می‌گم فلسفیش نکن! یه جوری رفتار نکن انگار ما نمی‌فهمیم! نادان و متوهم هم خودتی!
فیزیکدان: ببخشید؟!
معتقد چهارم(با لحنی جیگرگونه): من متوهم نیستم! من متوهم نیستم! من متوهم نیستم! 
سایر معتقدان هم زبان با هم(همچنان پیرو مکتب جیگریسم): ما متوهم نیستیم! ما متوهم نیستیم! ما متوهم نیستیم!
***
در این‌جا بود که عرصه بر فیزیکدان ما تنگ آمد. این شد که به آرامی صحنه را ترک کرد. وی حین ترک صحنه با خود می‌اندیشید: حیف منطق جیگر که بهش بگن خر!